♥*♥ عاشقای محرم الحسین♥*♥

باز دلم خون شد و چشمم گریست آنکه درین روز چون من نیست کیست ؟ باز دگر باره رسید اربعین جوش زند خون حسین از زمین

 دربارة تاریخ شهادت حضرت زهرا(س) روایات مختلفی وجود دارد است. و از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پیامبر(ص) بیان شده است. اما میان علمای شیعه، دو احتمال معتبر است: هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر(ص) یا  نود و پنج روز بعد از رحلت ایشان.


بنابراین با توجه به رحلت پیامبر اسلام(ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخه سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل، شهادت حضرت زهرا(س) است و این ایام را فاطمیة اوّل می‌ خوانند.

اما بنا به روایت نود و پنج روز، شهادت حضرت(س) در سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیة دوم می‌ خوانند.

بنابراین؛ ایام فاطمیه جمعا 6 روز می باشد، 3 روز در ماه جمادی الاول و 3 روز در ماه جمادی الثانی. فاطمیه اول از 13 تا 15 جمادی الاول است و فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادی الثانی می باشد.

و شاید علت اینکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت(س) معرفی شده است به این دلیل است که این احتمال وجود دارد که ماههای قمری از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت حضرت زهرا(س)، 29 روز بوده باشند، حال آنکه د رصورت کامل بودن ماههای قبل، روز شهادت 13جمادی الاول و یا سوم جمادی الثانی خواهد بود. چرا که طبق تقویم، حداکثر سه ماه قمری 29 روزه و حداکثر 4 ماه قمری 30 روزه می توانند پشت سر هم قرار گیرند.

اما در عرف، به دهه دوم جمادی الاول، از دهم تا بیستم جمادی الاول که بنابر قول 75 روز، شهادت آن بانوی بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطمیه اول و به دهه اول جمادی الثانی از اول تا دهم جمادی الثانی، که طبق قول 95 روز، شهادت حضرت زهرا(س) در آن واقع شده است، دهه فاطمیه دوم گفته می شود.
نوشته شده در برچسب:,ساعت 18:56 توسط سمیرا |

**

 براى برگزيدگان خداوند و تربيت شدگان مهد نبوت، زمان و مكان، طبيعت و خواص آنها مفهومى ندارد فى‏المثل به طور معمول آتش كارش سوزاندن است ولى اگر خدا نخواهد خاصيت آتش تغيير مى‏كند و ديگر قدرت سوزاندن نخواهد داشت. چنانچه در داستان حضرت ابراهيم در قرآن كريم مى‏خوانيم كه اين پيامبر بزرگ را نمروديان به آتش افكندند ولى خداوند نخواست كه آتش او را بسوزاند 


نسوزد آتشى تا او نخواهد -نبارد بارشى تا او نخواهد (5) 

 يا در داستان معراج حضرت رسول اكرم مى‏خوانيم كه با همين عنصر خاكى و بدن مطهرش به آسمانها عروج مى‏كند بدون اين كه جاذبه زمين مانع صعود آن حضرت شود يا سر بريده ابى‏عبداللَّه الحسين تلاوت قرآن مى‏كند كه مورد اتفاق تمام فرق اسلامى است يا كارد گلوى حضرت اسماعيل را نمى‏برد و امثال اينگونه معجزات و خارق عادات نشان‏دهنده اين معنا است كه بر ما معلوم شود كه آنها به نيروى عظيم خداوندى مجهزاند از جمله معجزات حضرت زهرا عليهاالسلام پس از غسل و كفن پوشيدن در آغوش گرفتن فرزندانش حسنين عليهماالسلام است يا صحبت كردن آن بانو بعد از وفات با همسرش اميرالمؤمنين عليه‏السلام است در اين رابطه روايات متعدد و مطالب گوناگون در كتب مختلف نقل شده كه بحث از آنها در اين مختصر نمى‏گنجد آنچه نقل شده ز باب نمونه است كه مبادا خوانندگان گرامى شك كنند كه چگونه انسانى كه روحش از بدن مفارقت مى‏كند قدرت دارد كارى را انجام دهد كه انجام آن از زنده‏هاى داراى عصمت و ولايت پذيرفتنى است ولى از وفات يافته‏ها چگونه؟ و بدانند كه مقام معصوم عليه‏السلام مقامى است فوق مقام بشر آنها مجهز به قدرتى هستند كه آن قدرت در حيطه علوم بشرى نيست و ابعاد معنويت آنها فراتر از دنياى انسانها است از اين روى هم در حال حيات صاحب معجزات محيرالعقول هستند و هم بعد از شهادت از آنها معجزاتى بروز مى‏كند كه عقول صاحبان خرد عاجز از تجزيه و تحليل آنها است مگر به نور ايمان و صفاى دل بر صدق معجزات و خوارق عادات آنها يقين پيدا كنند.
نوشته شده در برچسب:,ساعت 14:1 توسط سمیرا |

 اسماء مى‏گويد: پس از لحظاتى بانويم را صدا زدم، جواب نداد گفتم يا بنت محمد المصطفى اى دختر بهترين پيامبران، اى دختر بهترين مادران... چون جواب نيامد آمدم و روپوش را از روى مباركش برداشتم ديدم كه روح مطهرش به عالم ملكوت پرواز كرده است اسماء با ديدن اين منظره دلخراش، گريبان چاك زده مى‏ناليدم كه ناگاه حسنين عليهماالسلام وارد شدند و فرمودند: اسماء اين امنا؟ مادر ما كجا است؟ 

 
 اسماء ساكت بود و چيزى نمى‏گفت فرزندان زهرا عليهاالسلام وارد حجره مادر شدند و مادر را بيجان يافتند آه از دل بيرون كرده و يكديگر را تسليت گفتند آنگاه حسن عليه‏السلام خود را روى مادر انداخته او را بوسيده و مى‏گفت: يا اماه كلمينى قبل ان يفارق روحى بدنى. مادر با من حرف بزن پيش از آن كه روح از بدنم مفارقت كند و آنگاه حسين عليه‏السلام پاهاى مادر در آغوش گرفته و مى‏گفت: يا اماه انا ابنك الحسين، كلمينى قبل ان ينصدع قلبى فاموت. 
 مادر من فرزندت حسينم با من حرف بزن پيش از آنكه دلم از كار بيفتد اسماء به آنها دلدارى داده و مى‏گفت جگرگوشگان رسول خدا برويد در مسجد و از ماجراى وفات مادر پدرتان را خبر دهيد. آنها از خانه به طرف مسجد دويدند و فرياد برآورده: يا محمداه يا احمداه، اليوم جدد لنا موتك اذ ماتت امنا. 
 
 اى پيامبر بزرگ، اى رسول خدا اى جد گرامى امروز بار ديگر داغ فراق شما بر ما تازه شد مادر ما جان به جان آفرين تسليم كرد. سپس به طرف مسجد رفته و فوت مادرشان را به پدر بزرگوارشان خبر دادند. مولاى متقيان از شنيدن اين حادثه ناگوار غش كرد آب به صورت مباركش پاشيدند چون به هوش آمد فرمود: بمن العزاء يا بنت محمد، اى دختر رسول خدا به چه كسى در اين مصيبت تسليت بايد گفت، كنت بك اتعزى ففيم العزاء من بعدك؟ (1) اى سيده النساء من اندوه و غمم را به تو تسلى مى‏دادم بعد از تو به چه كسى خود را تسليت دهم. با اشك چشم و سوز دل اينگونه مى‏ناليد: 
 
 
لكل اجتماع من خليلين فرقة -و كل الذى دون الفراق قليل 
 و ان افتقادى فاطمة بعد احمد -دليل على ان لا يدوم خليل (2) 
 
ميان هر اجتماعى از دو دوست فراق حاصل مى‏شود، و اساساً كم اتفاق مى‏افتد كه بين دوستان جدايى نيفتد. 
 گم كردنم فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا (سلام‏اللَّه‏عليهما) بهترين دليل بر اين است كه دوست براى انسان نمى‏ماند.
نوشته شده در برچسب:,ساعت 13:59 توسط سمیرا |

 روايت شده: فاطمه (س) به اسماء بنت عُمَيْس فرمود: من ناپسند مى‏دانم آنچه را كه با آن جنازه‏ى زنان را حمل مى‏كنند

 كه پارچه‏اى روى جنازه‏ى آنها مى‏اندازند و جسم آنها از زير پارچه پيدا است، و هر كس آن را ديد تشخيص مى‏دهد كه مرد است يا زن، من ضعيف شده‏ام و گوشت بدنم گداخته شده، آيا چيزى نمى‏سازى كه مرا بپوشاند. 

 اسماء گفت: آن زمان كه در حبشه بودم  مردم حبشه براى حمل جنازه چيزى را كه پوشاننده بدن بود ساخته بودند، اگر مى‏خواهى مثل آن را بسازم. 
 فاطمه (س) فرمود: آن را بساز. 
 اسماء تختى طلبيد و آن را به رو انداخت، سپس چند چوب از شاخه‏ى خرما طلبيد و آن را بر پايه‏هاى آن تخت، استوار كرد و سپس پارچه‏اى روى آن كشيد (شبيه عِمارى درآمد) و به فاطمه (س) عرض كرد: تابوتهاى مردم حبشه، اين گونه است. 
 فاطمه (س) آنرا پسنديد و به اسماء فرمود: خدا تو را از آتش دوزخ محفوظ بدارد، مانند اين تابوت براى من بسازد و مرا با آن بپوشان. 
 و نقل شده وقتى كه حضرت زهرا (س) آن تابوت را ديد خنديد، با توجه به اينكه بعد از رحلت رسول خدا (ص) هيچگاه تبسّم (لبخند) نكرده بود و فرمود: اين تابوت، چقدر زيبا و نيكو است كه مانع مشخص شدن زن و مرد مى‏شود! 
نوشته شده در برچسب:,ساعت 13:56 توسط سمیرا |

 از آن بانوى پهلو شكسته نقل كرده‏اند كه در روزهاى آخر عمر خواب ديدم پدرم را و به او از دست امت شكايت كردم آن حضرت به من فرمود: انك قادمة على عن قريب (1) تو به زودى به سوى من مى‏آيى. 


 بار ديگر خواب مى‏بيند ملائكه بسيارى به زمين فرود مى‏آيند و دو فرشته جليل‏القدر پيشاپيش آنها است كه او را به آسمانها بردند و قصرهاى عاليه بهشتى را به او نشان دادند و باغها و بستانهاى فردوس اعلا را به او نمودند... مى‏پرسد كه اين كاخ‏هاى عالى از آن كيست؟ 

مى‏گويند: اينجا فردوس اعلا است كه آخرين درجه بهشت است و اين همان نهر كوثر است كه متعلق به شما است. آن رسيده بزرگوار مى‏پرسد: اين ابى؟ پدرم كجا است؟ گفتند: هم‏اكنون وارد مى‏شود و همان لحظه مى‏فرمايد كه پدرم وارد شد و مرا در آغوش گرفت و پريشانى مرا بوسيد و فرمود: فرزند دلبندم ديدى آنچه خدا وعده فرموده بود؟ اين همان وعده الهى است اين كاخ منزل تو و شوهرت و فرزندان شما است و اين جايگاه متعلق به دوستان شما است از خواب بيدار شد و رؤياى شيرين خود را به حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام نقل كرد، مولاى متقيان عليه‏السلام دانست كه به زودى همسرش از دستش خواهد رفت و به بهشت اعلا منتقل خواهد شد. پس از ديدن اين خواب بود كه مكرر اين دعا را مى‏خواند: 

يا حى يا قيوم برحمتك استغيث فاغثنى اللهم زحزحنى عن النار و ادخلنى الجنة والحقنى بابى محمد صلى الله عليه و آله. (2) 
 اى خداوند زنده و پاينده به رحمت تو پناه مى‏برم پس به فريادم برس بار خدايا مرا از آتش جهنم دور گردان و به بهشت وارد كن و مرا به پدرم حضرت محمد صلى الله عليه و آله ملحق گردان. وقتى در همان حال حضرت على عليه‏السلام به بالينش آمد و به وى فرمود عافاك الله و ابقاك. اى دختر پيامبر خداوند تعالى تو را به سلامت و باقى نگه دارد. گفت يا اباالحسن به زودى پدرم را ملاقات نموده و به او ملحق مى‏شوم.
نوشته شده در برچسب:,ساعت 13:55 توسط سمیرا |

 نقل مفضل از امام صادق::

مفضّل حديثى از امام صادق عليه‏السلام روايت كرده كه از امام حجّت- عجل‏اللَّه تعالى فرجه الشريف- و رجعت برخى مردگان سخن مى‏گويد. از جمله در اين روايت آمده: «زدن سلمان فارسى، آتش زدن در خانه اميرالمؤمنين، فاطمه، حسن و حسين عليهم‏السلام بر رويشان و تازيانه زدن به دستان صديقه‏ى كبرى فاطمه عليهاالسلام و شكم او و سقط محسن...
و جمع هيزم، انباشت آن كنار در براى آتش زدن خانه اميرالمؤمنين، فاطمه، حسن، حسين و زينب، ام‏كلثوم، فضّه، آتش زدن در، و خروج فاطمه و خطاب او به آنان از پشت در، و سخن او گفت: واى بر تو عمر! اين چه جسارتى است كه به خدا و رسول مى‏كنى؟ مى‏خواهى نسل رسول خدا را از دنيا قطع كنى و از بين ببرى، و نور خدا را خاموش كنى... 
 
عمر گفت: خودت انتخاب كن يا بيرون آمدن على براى بيعت با ابوبكر را و يا آتش زدن همه‏ى شما؟!». 
 
در اين روايت آمده: «قنفذ دستش را وارد خانه كرد تا در را باز كند و عمر با تازيانه چنان به بازوى زهرا عليهاالسلام زد كه همچون بازوبند روى بازويش حلقه زد و لگدى به در كوبيد كه به شكم فاطمه عليهاالسلام خورد در حالى محسن را شش ماهه در شكم داشت، و سقط شدن محسن و هجوم عمر، قنفذ، خالد بن وليد، سيلى زدن به زهرا عليهاالسلام چنانكه گوشواره‏اش شكست، فاطمه عليهاالسلام بلند بلند مى‏گريست، مى‏گفت: پدر! وا رسول ‏اللَّه! دخترت فاطمه را تكذيب مى‏كنند، او را مى‏زنند و فرزندش را در شكمش مى‏كشند».
 
... در اثر لگدى كه به شكم او زدند و راندن در، درد زايمان گرفت و محسن را سقط كرد.(3)
 
نقل همان ماجرا  از زبان حضرت زهرا::
 
زهرا عليهاالسلام: «هيزم زيادى بر در خانه‏ى ما جمع كردند و آتش آوردند كه خانه‏ى ما را آتش بزنند. پشت در ايستادم و آنان را به خدا و پدرم سوگند دادم كه دست از ما بردارند و منصرف شوند. 
 
عمر تازيانه را از دست قنفذ غلام ابوبكر گرفت، و به بازويم زد چنانكه همچون بازوبند به دور بازويم حلقه زد. 
 
پس لگدى به در زد و آن را به طرف من راند. من كه آبستن بودم، به رويم درافتادم. آتش شعله مى‏كشيد و صورتم را مى‏گداخت. 
 
سپس چنان مرا سيلى زد كه گوشواره‏ام از گوشم كنده شد و مرا درد زايمان گرفت و محسن بى‏گناه را كشته سقط كردم». (4)

نوشته شده در برچسب:,ساعت 13:51 توسط سمیرا |

 خداوند متعال در قرآن كريم دستوراتي را در خصوص خود سازي ، ياد خدا ، تقوا، محاسبه و دوري از شيطان  براي رشد، کمال و رسيدن به سعادت و حيات جاودانه به مؤمنان داده است، اما از سوي ديگر، به دليل زندگي انسان در دنياي مادي و وجود دشمناني همچون جهالت، شهوات و ... گاهي اوقات پرده بر روي انديشه او مي اندازد و در پي تبعيت از آن ها و ارتکاب معاصي زمينه انحطاط و تباهي خود را فراهم مي كند.


اينجاست که پروردگار براي نجات انسان از اين شرايط، باب توبه و استغفار را به روي بندگان خويش گشوده ، آن ها را به پشيماني دعوت مي کند تا راه براي بازگشت او باز باشد و با اميد به لطف و رحمت بيکران الهي، بار ديگر براي تعالي روح خويش تلاش کند.

بر اين اساس، در آيات و روايات فراواني انسان را به توبه فرا مي خواند: «يا ايهاالذين آمنوا توبوا الي الله توبه نصوحا عسي ربکم ان يکفر عنکم سيئاتکم ؛ اي کساني که ايمان آورده ايد، به سوي خدا توبه کنيد; توبه اي خالص . اميد است پروردگار گناهان شما را بپوشاند ...» (1)
درادامه به توضیح درمورد ..معنی توبه>عمومی بودن توبه>آثار توبه واستغفار>...میپردازیم با ذکر منابع آنها

ادامه مطلب
نوشته شده در برچسب:,ساعت 13:40 توسط سمیرا |

 

داستانی از نتيجه‌ عبادت بدون اخلاص

 

مردي بود كه هر كار مي‌كرد نمي‌توانست اخلاص خود را حفظ كند و رياكاري نكند، ‌روزي چاره انديشي كرد و با خود گفت:
 
در گوشه‌ي شهر مسجدي متروك هست كه كسي به آن توجه ندارد و رفت و آمد نمي‌كند، خوب است شبانه به آن
 
مسجد بروم تا کسی من را ندیده خالصانه خدا را عبادت کنم. در نیمه های شب تاریک،مخفیانه به آن مسجد رفت،آن
 
شب باران مي‌آمد و رعد و برق و بارش شدت داشت. او در آن مسجد مشغول عبادت شد در وسط‌های عبادت، ‌ناگهان
 
صدائي شنيد با خود گفت: حتماً شخصي وارد مسجد شد، خوشحال گرديد كه آن شخص فردا مي‌رود و به مردم
 
مي‌گويد اين آدم چقدر خداشناس وارسته‌اي است كه در نيمه‌هاي شب به مسجد متروك آمده و مشغول نماز و عبادت
 
است. او بر كيفيت و كميت عبادتش افزود و همچنان با كمال خوشحالي تا صبح به عبادت ادامه داد، وقتي كه هوا روشن
 
شد و به آن كسي كه وارد شده بود، زير چشمي نگاه كرد ديد آدم نيست بلكه سگ سياهي است كه بر اثر رعد و برق و
 
بارندگي شديد، نتوانسته در بيرون بماند و به مسجد پناه آورده است. بسيار ناراحت شد و اظهار پشيماني مي‌كرد و
 
پيش خود شرمنده بود كه ساعت‌ها براي سگ عبادت مي‌كرده است خطاب به خود كرد و گفت: اي نفس، من فرار كردم
 
و به مسجد دور افتاده آمدم تا در عبادت خود، اَحدي را شريك خدا قرار ندهم، اينك مي‌بينم سگ سياهي را در
 
عبادتم شريك خدا قرار داده‌ام، واي بر من چقدر مايه‌ي تأسف است كه اين حالت را پيدا كرده‌ام.

 


 منتخب قواميس الدرّر، ص144.
نوشته شده در برچسب:,ساعت 13:33 توسط سمیرا |


آخرين مطالب
» عشق یعنی حسین
» عشق حسین
» کربلاااااااااااااااااااااااااااا
» یاخدا
» ایام فاطمیه از چه تاریخی شروع ودر چه تاریخی تمام می شود؟
» معجزه جسد بیجان فاطمه علیه السلام
» خبرشهادت حضرت زهرا به علی (ع) وحالات حسنین
» دستور ساختن تابوت بعدازدیدن خواب(حضرت زهرا)
» خواب دیدن حضرت زهرا قبل از شهادتشان
» ماجرای مظلومیت وشهادت حضرت زهرا
» توبه >آثار وبرکات آن در زندگی انسان
» نتيجه‌ عبادت بدون اخلاص
» هدف قیام امام
» عکس هایی از عزاداری های هیئت حضرت زینب (مبارکه- باغملک)
» سفری به خرابه های شام/شهادت فاطمه صغیره حضرت رقیه(س)
» اربعین
» رسیدن کاروان اسرا به مدینه
» اربعین حسینی
» گریستن برمصایب امام حسین ع
» فضایل امام حسین ازدید قران
» زندگی نامه حضرت زینب (ع) وهمسرش عبدالله بن جعفرطیار واولادش
» دعای امام حسین(ع) در روز عاشورا
» یا ابولفضل عباس(ع)
» مظلومیت شیش ماهه امام
» عکسهای از حرم حضرت رقیه وزینب
» بدن حضرت رقیه(ع)
» حضرت رقیه علیهاالسلام آرزوی قشنگ «بابا»
» زندگی نامه حضرت علی اکبر(ع)
» مادرم حضرت زهراست
» زندگی نامه امام حسین (ع)
» حرم امام
» حضرت زینب وحجاب
» معجزات امام حسین
» شبهاتی درمورد کربلا وامام حسین
» شبهات عاشورا وپاسخ به آن
» داستان ازسیاست امام حسین
» داستان مردی که زیارت امام حسین (ع)نمیرفت
» آقا اجازه هست خانومتونو نگاه کنم؟؟(بدحجابی)
» نوشته از(ساکی)
» وقاع بعدازشهادت امام حسین (ع)
» سخنرانی حضرت زینب درمجلس ملعون یزید
» حضرت زینب
» جایگاه امام واصحابش
» آخرین وداع امام
» وداع زینب با برادر عصر روز یازدهم
» شام غریبان حسین
» زیارت عاشورا
» حر.اشک ریزان دردامان پرمهر حسین(ع)
» مروه کربلا

Design By : Pichak